سلام 1- در خبرها خواندم که آقای خاتمی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری، دو پیششرط گذاشته! در این زمینه خیلیها سخن راندهاند و من با اصل این موضوع کاری ندارم. چیزی که مهم (و البته مضحک!) است نظر آقای خاتمی دربارهی دغدغهی اصلی مردم است! طبق نظر آقای خاتمی، در حال حاضر خواستهی اصلی مردم، آزادی است! (عدالت از نظر ایشان جایگاه سوم را دارد!). من نمیفهمم مگر آقای خاتمی در ایران زندگی نمیکند؟ مگر ما در ایران اسیر هستیم که حالا اوّلین خواستهمان آزادی باشد؟! دقیقاً منظور آقای خاتمی از آزادی چیست؟ اگر منظور ایشان آزادی مطلق است که باید بگویم «آزادی مطلق» یک مفهوم پارادوکسیکال (خودمتناقض) است و به حصر عقلی و منطقی، تحقّق آن امکان ندارد. کوتاه سخن آنکه اگر آقای خاتمی احساس خفگی و اسارت میکند، عبایش را از دوش بردارد و با دست بر سینه بکوبد و همچنان که به سوی آزادی میدود، زمزمه کند: قبلهی حاجات منی لاسوگاس کعبهی آمال منی لاسوگاس! اصلاً اگر ما نخواهیم خاتمی ما را آزاد کند، چه کسی را باید ببینیم؟! 2- علی کریمی پس از درخشش در بازیهای اخیر خود، توسّط علی دایی به اردوی تیمملّی فوتبال جمهوری اسلامی ایران دعوت شد؛ ولی به خاطر اختلافی که با سرمربّی تیمملّی داشت، از پیوستن به این تیم منصرف شد! مطبوعات برخوردهای گوناگونی با این قضیه داشتند، ولی به نظر من بهترین تیتر را روزنامهی ورزشی 90 زد: کریمی دایی را برد، به یک ملّت باخت! این همه سرمایهی ملّی خرج چنین کسی میشود تا برای کشورش افتخار بیافریند، و او با یک برگه کاغذ همهی آرزوها را بر باد میدهد. مگر سرمربّی تیمملّی وامدار کسی است که حتّی وقتی بازیکنی از اوج خود فاصله گرفته، باز هم باید جای یک نفر در تیمملّی را به او بدهد؟! آیا حالا که همهی فوتبالیستهای کشور خود را در چند قدمی تیمملّی میبینند و با انگیزه تمرین میکنند و میدانند تیمملّی خانهی پدری چند بازیکن معدود نیست، امثال کریمی حق اعتراض دارند؟ تیمملّی به بازیکنی که اینچنین به یک ملّت پشت میکند نیاز ندارد. تو را به خیر و ما را به سلامت! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: از اینکه این دو مطلب را کنار هم آوردم، نمیخواستم بگویم آمدن یک فوتبالیست به اندازهی آمدن یک سیاستمدار پراهمیت است؛ بلکه میخواستم بگویم آمدن بعضی از سیاستمداران به اندازهی آمدن یک فوتبالیست کماهمیت است!
|