از واقعیت تا سریال حضرت یوسف

با پخش حساس ترین بخش های سریال حضرت یوسف همچنان اظهار نظرها در مورد این سریال ادامه دارد. آنچه که حساسیت ها را نسبت به این سریال بیشتر میکند داستان این سریال است که بر اساس یک داستان قرآنی ساخته شده و مخاطب با دیدن این سریال انتظار دارد شاهد همان داستانی باشد که در قرآن آمده است.
اما در این سریال شاهد بخش هایی هستیم که اصلا در قرآن نیامده است. مثل اینکه کودکی خردسال لب به سخن می گشاید و بیگناهی یوسف را اثبات می کند، اصلا در قرآن ذکر نشده است. باورناپذیر بودن این قسمت زمانی اوج گرفت که صدای کودک شنیده میشد اما لب های او تکان نمی خورد و فقط طنین صدای او شنیده میشد. از طرفی دیگر در هیچ کجای قرآن و کتاب هایی که قصص قرآن را نقل می کنند، ذکر نشده است که حضرت یوسف برای رها شدن از دست زلیخا از شش در عبور می کند و در هفتم بسته می ماند.   

 

                   


همچنین رفتار بوتیفار نیز که در قصص قرآنی و اشعار عارفان ایرانی با نام عزیز مصر معرفی شده است، بسیار عجیب بود. بوتیفار خیلی عادی و معمولی از کنار خبط همسر خود گذشت در حالی که او ابتدا بسیار خشمگین به نظر می رسید.
نابینایی یعقوب، پدر یوسف بعد از گم شدن یوسف از نکات برجسته سوره یوسف است، او سال ها نابینا می ماند تا اینکه با بوییدن پیراهن یوسف که برادران او برای یعقوب آورده اند دوباره بینایی خود را باز می یابد اما در سریال یوسف، حضرت یوسف از کودکی عبور کرده است و به جوانی رسیده است اما یعقوب همچنان بینا است!
مردم قبل از سریال حضرت یوسف شاهد سریال هایی دیگر از زندگی ائمه و پیامبران بودند؛ همچون سریال امام علی علیه السلام که داود میرباقری با امانت داری و جذابیت بسیار آن را نقل کرد. بعدها سریال حضرت مریم ساخته شد که باورپذیر و جذاب بود. مهدی فخیم زاده هم روایتی منسجم از زندگی امام رضا علیه السلام نقل کرد اما اکنون بیننده های سریال حضرت یوسف شاهد سریالی هستند که گذشته از ضعف های بسیاری که دارد، با آنچه واقعیت دارد و در قرآن آمده متفاوت است.