به نام خداوند جان و خرد
امیر عباس؛ با عرض سلامی از سویدای دل به محضر حضرت حجت (علیه آلاف التحیة و الثناء).
شخصاً فقط دوست دارم کارهای برزمین مانده را به انجام برسانم. از طرفی وبلاگ نویسی را واجب کفایی میدانم ، به این معنی که وقتی نویسندگان مؤمن و متعهد را در اینترنت فعال میبینم، ترجیح میدهم به کارهایی بپردازم که دوستان از آن غافل اند. از این رو گاهی تا 10 وبلاگ فعال و 20 وبلاگ نیمه فعال داشتهام و زمانی بسیار کمکار بودهام. اکنون اگر در خط مقدم حضور دارم، بنا به لطف و دعوت دوستان بوده و از آنجا که تکلیف خاصی برای نویسندگان این وبلاگ مقرر نشده، یحتمل کمتر خواهم نوشت و اینکه بیشتر به چه موضوعاتی خواهم پرداخت، باید منتظر ماند و روند وبلاگ را دید. دعا بفرمایید.
مهدیه؛ اما خط مقدم که هیچ وقت مثل اودبا و اوقلا نتونستم براش بنویسم!
که مثل یک دوست در آنسوی جاده پا به پای ما میاد... و از جلوی چش همدیگه برا همیشه عمرا دور شیم.... نشون به این نشون که باز در دور دوم خط مقدم نویسی همچنان هستیم و حق انحصاری امنیت خط و رله نویسی! ( ) ازار دهندگی! متعلق به من است! نشون بعد به این نشون که دق دادم مدیر رو تو همین مدت!
عمو اکبر؛ وبلاگنویسان بزرگی را میشناختم که به زیبایی با فرهنگ وارداتی محیط سایبر مبارزه میکردند و آن را برای انقلاب خودمان بومیسازی میکردند. وبلاگهای تکتکشان بارها منتخب شده بود. ولی هیچوقت به اندازهی روزی که دیدم برای همافزایی در یک سنگر جمع شدهاند به وجد نیامدم! راه و رسم مبارزهی مخلصانه را میدانستند و هجمهی روزگار، دلسردشان نمیکرد. چون سنگرشان زنانه بود، اجازهی حضور نداشتم؛ ولی همیشه تشویقشان میکردم و از مطالب خوب «خط مقدم» بهره میبردم... و اکنون که در کنار آنان - و عزیزان دیگری از تبار آنان - برای جنگیدن پذیرفته شدهام، در پوست خود نمیگنجم!
پررویی است ولی، راهمان پررهرو باد!
اسما؛ خط مقدم دست کم برای من پر بود از خاطرات و تجربیات مختلف، که از همه ی آنها بسیار آموختم. گرچه خط مقدم برای مدتی تعطیل شد اما دغدغه ی نوشتن در خط مقدم و کسب تجربیات بیشتر در این کار گروهی که البته کمتر در وبلاگستان اتفاق می افتد همیشه همراهمان بود . شروع به کار مجدد خط مقدم را در این روز عزیز به فال نیک میگیریم. راستی، سلام!